سنتهای نماز بعد از دخول در آن
سنن نماز بعد از دخول در آن دو چیز است:
اول تشهد اول (در نمازهای بیش از دو رکعتی بعد از دو رکعت اول)، چون عبدالله بن مالک بن بحینة روایت کرده است که:
«قَامَ فِی صَلاةِ الظُّهرِ وَعَلَیْهِ جُلُوسٍ (أی جُلُوسَ التَّشَهُّدِ الأَوَّلِ) فَلَماّ أَتَمَّ صَلاتَه سَجَدَ سَجْدَتَینِ» (رواه الشیخان).
«پیامبر r یک بار در ناز ظهر بعد از دو رکعت اول بدون خواندن تشهد اول برخاست وقتی که نمازش را به اتمام رسانید (پیش از سلام دادن) دو سجده (سهو) برد».
اگر تشهد اول واجب میبود بعد از قیام بدان بر میگشت و آن را میخواند و آنگه بر میخاست و آن را ترک نمیکرد. پس این ترک کردن تشهد اول دلیل بر سنت بودن آنست، و هرگونه که بنشیند جایز است، اما به صورت افتراش بنشیند بهتر است. افتراش آنست که روی قوزک پای چپ و پای راست را به گونه ای نصب کند که انگشتانش رو به قبله باشد.
دوم: قنوت است در نماز صبح و در نماز سنت وتر در نیمه دوم ماه رمضان. اما در نماز صبح به دلیل روایت انس t که گفت:
«مازالَ رَسُولُ اللهِ صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم یَقْنُتُ فِی الصُّبْحِ حَتَّی فارَقَ الدُّنیا» (رواه الإمام أحمد وغیره).
«پیامبر r تا زمانی که از دنیا رفت همواره در نماز بامداد قنوت میخواند».
(ابن الصلاح گفت: بیش از یک نفر از حافظان حدیث آن را صحیح دانستهاند، از جمله حاکم و بیهقی و بلخی. بیهقی گفت: عمل به مقتضای آن به روایت از خلفاء اربعه (راشدین)).
و قنوت خواندن در رکعت دوم صبح به دلیل روایتی است که در صحیح خود روایت کرده است، و اما اینکه باید قنوت بعد از برخاستن از رکوع رکعت دوم باشد به دلیل آنچه است که شیخین از ابوهریره t روایت کردهاند، پیامبر r وقتی که داستان شهادت کشتگان چاه «معونه» پیش آمد بعد از رکوع (رکعت آخر) آن را خواند، ما نیز قنوت صبح را بر آن قیاس میکنیم.
در صحیحین به روایت از انس t آمده است که پیامبر r پیش از رکوع قنوت میخواند. بیهقی گفت: راویان قنوت بعد از رکوع بیشتر و با حافظه تر بودهاند، پس قنوت خواندن بعد از رکوع بهتر است. سنت قنوت خواندن هرگونه دعا و ثنائی تحقق مییابد. پس اگر قنوت را آیهای بخواند که متضمن دعاء و ثنا باشد و قصد قنوت کند کفایت مینماید، ولی اگر در قنوت چیزی را بخواند که در سنت و روایت آمده است (ماثور باشد) بهتر است از جمله:
«اللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیمَنْ هَدَیْتَ، وَعَافِنِی فِیمَنْ عَافَیْتَ، وَتَوَلَّنِی فِیمَنْ تَوَلَّیْتَ، وَبَارِکْ لِی فِیمَا أَعْطَیْتَ، وَقِنِی شَرَّ مَا قَضَیْتَ، إِنَّکَ تَقْضِی وَلا یُقْضَى عَلَیْکَ، إِنَّهُ لا یَذِلُّ مَنْ وَالَیْتَ، تَبَارَکْتَ وَتَعَالَیْتَ فَصَلِّ عَلَی النَّبی محمدٍ وعَلی آل ِمحمد».
«خداوندا مرا هدایت کن به گونه کسانی که هدایت کردهای، و به من عافیت و تندرستی ارزانی دار همچون کسانی که بدانان عافیت بخشیدهای، مرا به خود نزدیک گردان، همچون کسانی که به خود نزدیک ساختهای، و آنچه را که به من عطا کرده ای مبارک و افزون گردان، مرا از بدی آنچه مقدر فرموده ای محفوظ و مصون دار، چه همانا تو فرمان میرانی و کسی بر تو فرمان نمیراند، بیگمان کسی را که تو والا گردانی خوار نخواهد شد. خداوندا تو مبارک و برتری و بر پیامبرت و آل او درود فرست». (به روایت ابو داود و ترمذی و نسائی و دیگران با اسناد صحیح).
رافعی گفته است که: علما پیش از «تَبَارَکْتَ وَتَعَالَیْتَ»، «وَلا یَعِزُّ مَنْ عَادَیْتَ» را افزودهاند. و در روایت بیهقی آمده است: و بعد از آن «فلک الحمد علی ماقضیت أستغفرُکَ وَأتُوبُ إلیکَ» گفته میشود. البته امام جماعت همه ضمیرهای مفرد را به جمع تبدیل میکند، مثلا به جای اهدنی، اهدنا میگوید. چون برای امام جماعت کراهت دارد که نفس خویش را به دعا اختصاص دهد، زیرا پیامبر r گفته است:
«لَا یَؤُمُّ عَبْدٌ قَوْماً فَیَخُصُّ نَفْسَهُ بِدَعْوَةٍ دُوْنَهُم فَإنْ فَعَلَ فَقَد خانَهُم» (رواه ابوداود و الترمذی وحسّنه).
«نباید یکی از بندگان خدا امامت قومی را به عهده گیرد و خود را تنها به دعا اختصاص دهد بدون اینکه آنان را نیز سهیم گرداند اگر چنین کند به حقیقت بدانان خیانت کرده است».
و سنت است که در قنوت دستان را بلند کند و بعد از اتمام قنوت آنها را بر چهره نکشد و صورت خود را با دستان خود مسح نکند، چون در سنت ثابت نشده است. بیهقی آن را گفته است و دست بر سینه کشیدن بدون خلاف مستحب نیست بلکه جماعتی کراهت آن را به صراحت گفتهاند و در روضه چنین گفته است.
و اما قنوت خواندن در نماز وتر در نیمه دوم ماه رمضان به دلیل روایتی است که ترمذی از علی بن ابی طالب t و ابوداود از ابی بن کعب t ذکر کردهاند.
هیأتهای نماز پانزده چیز است، و مراد از هیأتهای نماز چیزهایی میباشد که با سجده سهو جبران نمیشود، پس ترک آنها نیازی به سجده سهو ندارد.
1- بلند کردن دستها به هنگام گفتن تکبیر تحریم، و به وقت رکوع و برخاستن از رکوع، و به وقت برخاستن از تشهد اول. به این ترتیب که کف دو دستان و انگشتان دستان را باز کند و تا مقابل شانهها به نحوی بالا ببرد و بلند کند که سرانگشتان در محاذی بالای گوشها و پشت دستها در محاذی شانه قرار گیرد. خواه شخص نمازگزار ایستاده یا نشسته یا بر پهلوی باشد و خواه نماز فرض یا سنت باشد، و زن و مرد و امام و مأموم با هم مساویند و فرقی ندارند، و اما به وقت گفتن تکبیر تحریم به دلیل روایت ابن عمر م است که گفت:
«کانَ یَرْفَعُ یَدَیْهِ إلی مِنکَبَیْهِ إِذَا افْتَتَحَ الصَّلاةَ» (رواه الشیخان).
«پیامبر r به هنگام آغاز نماز، به وقت گفتن تکبیر تحریم – هر دو دست خود را تا برابر شانه هایش بالا میبرد».
و اما دلیل بلند کردن دستان به وقت رفتن به رکوع و برخاستن از آن روایت ابن عمر م است که گفت:
«کانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وسلم إِذا قامَ إِلَی الصَّلاةِ رَفَعَ یَدَیْهِ حَتّی یَکُونا حَذْوَ مِنْکَبَیْهِ ثُمَّ یُکَبِّرُ فَإِذا أَرادَ أَن یَرْکَعَ رَفَعَهُما مِثْلَ ذَلکَ وَإِذا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ الرُّکُوعِ رَفَعَهُما کَذِلکَ وَقالَ: سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَهُ رَبَّنا وَلَکَ الحَمْدُ». (رواه الشیخان و البیهقی).
«پیامبر r هرگاه به نماز میایستاد هر دو دست خود را بالا میبرد و بلند میکرد تا برابر شانه هایش سپس میگفت: الله أکبر، چون میخواست به رکوع رود نیز همین عمل را تکرار میکرد و چون از رکوع بر میخاست و سر از رکوع بر میداشت نیز چنین میکرد و میگفت: «سمع الله لمن حمده ربنا لک الحمد» یعنی خداوند حمد و ستایش کسی را شنید که حمد او کرد خداوندا ستایش تنها از آن تو است».
و اما دلیل بلند کردن دستان به هنگام برخاستن از تشهد اول، روایت نافع از ابن عمر م است که او هرگاه از تشهد اول پس از دو رکعت بر میخاست هر دو دست را بلند میکرد، و این عمل را به پیامبر r نسبت میداد. به روایت بخاری و ابوداود و نسائی.
2- نهادن دست راست بر دست چپ روی سینه در نماز، زیرا به روایت قبیصه از پدرش هلب، و نیز روایت او از پدرش آمده است که پیامبر r برایمان به امامت نماز میایستاد (پشت سر او به جماعت نماز میخواندیم) که دست چپ خود را با دست راست میگرفت. (ترمذی آن را روایت کرده است). و پیامبر r گفته است:
«مِن أَخْلاقِ النَّبِییّنَ وَضْعُ الیَمِیْنِ عَلَی الشِّمالِ فی الصّلاةِ». (رواه الشیخان والنسائی والحاکم).
«از اخلاق پیامبران † است که در نماز (و نیایش) خود دست راست را بر دست چپ مینهادند».
نهادن دستان در بالای ناف یا پایین ناف مساوی میباشد و فرقی ندارد، چون هر دو وضعیت از اصحاب رسول الله r روایت شده است. (ابوداود و احمد و ابن ابی شیبه از علی بن ابیطالب t روایت نموده و تخریج کردهاند که:
«اَلسُّنَّةُ وَضْعُ الکَفِّ فِی الصَّلاةِ تَحْتَ السُّرَّةِ».
«سنت آنست که کف دست را در نماز زیر ناف نهاد».
و ترمذی گفته است:
«رَأَی بَعْضُهُمْ أَن یَضَعَهُما فَوقَ السُّرَّةِ ، وَرَأَی بَعضُهُمْ أَن یَضَعَهُما تَحْتَ السُّرَّةِ وَکُلُّ ذَلکَ واسِعٌ عِنْدَهِم».
«رأی بعضی بر اینست که دستان را بالای ناف نهاد، و رای برخی دیگر بر آنست که دستان را پایین ناف نهاد و هر دوی آنها به وفور مشاهده شده است».
به روایت از واثل بن حجر آمده که گفت:
«صَلَّیتُ مَعَ النَّبِّیِ صلی الله علیه وسلم فَوَضَعَ یَدَه الیُمْنی عَلی یَدِهِ الیُسْری عَلی صَدرِهِ».
«همراه پیامبر r نماز گزاردم (و دیدم) که او دست راستش را روی دست چپش روی سینه نهاد». (و به روایت ابن خزیمه در صحیح خود و ابوداود و نسائی با این الفاظ آمده است):
«.. ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ الیُمْنی عَلی ظَهْرِ کَفِّهِ الیُسْری وَالرُّسْغِ وَالسّاعِدِ».
یعنی: «سپس دست راست خود را بر پشت دست چپ و مچ و بازو نهاد».
1- توجه (دعای افتتاح خواندن) بدین گونه که نمازگزار بلافاصله بعد از گفتن تکبیر تحریم این آیه را به عنوان توجه به پیشگاه خداوند بخواند: ﴿إِنِّی وَجَّهۡتُ وَجۡهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ حَنِیفٗاۖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ٧٩﴾ [الأنعام: 79] «روی خود را تنها به سوی آن کس متوجه مینمایم که آفریننده آسمانها و زمین است، در حالیکه از باطل روی گردانده و خود را به وی تسلیم میکنم. من از انبازگیرندگان برای الله نیستم (به وی شرک نمیورزم».
﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحۡیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٦٢ لَا شَرِیکَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِکَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ ١٦٣﴾ [الأنعام: 162- 163]. «بیگمان نمازم و عبادتم (قربانیم) و زندگیم و مرگم برای الله است (به دست او است) که پروردگار عالمیان میباشد، و هیچ شریک و انبازی ندارد و بدین دستور داده شده ام و من از جمله مسلمانانم». مسلم آن را به روایت از حضرت علی آورده است که پیامبر r هرگاه نماز را آغاز میکرد، تکبیر میگفت: «وَجَّهتُ وَجهِیَ..... تا آخر». معنی وجهت آنست که رویم به تو است و عبادتم برای تو است. و «حنیفا» یعنی روی گردان از باطل و مایل به سوی حقم. و «ننسک» به معنی عبادت است. اگر بلافاصله بعد از تکبیر تحریم دعای افتتاح را ترک کرد و أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیمِ را گفت، دیگر برای خواندن افتتاح بر نمیگردد و آن را نمیخواند خواه به عمد ترک کند یا آن را فراموش کرده و بعد از «أعوذ..» یادش آمده باشد، چون جای آن پیش از هر چیز بعد از تکبیر تحریم است و با گفتن «أعوذ» وقت آن از میان رفته است.
به روایت ابوهریره t آمده است که پیامبر t هرگاه تکبیر میگفت در آغاز نماز اندکی پیش از قرائت (فاتحه) سکوت و توقف میکرد، که از او پرسیدم و گفتم: یا رسول الله پدر و مادرم به فدایت در این مدت توقف و سکوت بین تکبیر تحریم و قرائت فاتحه چه چیزی میگویی؟ گفت: میگویم: «اَللَّهُمَّ باعِدْ بَیْنی وَبَینَ خَطایایَ کَما باعَدْتَّ بَینَ المَشْرِقِ وَالمَغْرِبِ اَللَّهُمَّ نَقِّنِی مِنْ خَطایای کَما یُنَقَّ الثَّوبُ الأبْیَضُ مِنَ الدَّنَسِ. اَللَّهُمَّ اغْسِلْنِی مِن خَطایایَ بِالثَّلْجِ وَالماءِ وَالبَرَدِ». «خدایا مرا به اندازه فاصله بین مشرق و مغرب از گناهانم و اشتباهاتم دور گردان، خدایا مرا از گناهانم پاک گردان همان گونه که جامه سفید از چرک و آلودگی تمییز داده شده و پاک گردانده میشود، خدایا مرا از گناهانم بشوی به گونه ای که جامه با برف و آبو تگرگ شسته میشود». به روایت شیخین و صاحبان سنن بجز ترمذی. و به روایت از عمر:آمده است که او بعد از تکبیر تحریم میگفت: «سُبحانَکَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِکَ وَتَبارکَ اسْمُکَ وَتَعالی جَدُّکَ وَلَا إِلهَ غَیرُکَ». «خداوندا تو را تسبیح و تنزیه و ستایش میگویم و نام تو مبارک و شکوهمند و عظمت تو برتر از همه چیز است و هیچ معبودی که شایستگی عبادت را داشته باشد جز تو وجود ندارد». (به روایت مسلم و دارقطنی).
4- تعوذ یعنی أعوذُ بالله مِنَ الشَّیطان الرَّجیم گفتن (بعد از دعای افتتاح و پیش از قرائت فاتحه) چون خداوند میفرماید:
﴿فَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ ٱلرَّجِیمِ ٩٨﴾ [النحل: 98].
«هرگاه قصد خواندن قرآن کردی اول از شیطان رجیم به خدا پناه ببر (یعنی بگوی: أعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم».
به روایت از جبیر بن مطعم آمده است که پیامبر r هرگاه نماز را آغاز میکرد میگفت: «الله أکبر کبیراً والحمدالله کثیراً وسبحان الله بکرة وأصیلاً (سه بار) اللهم إنی أعوذبک من الشیطان الرجیم من هُمَزه ونفخه ونفثه». «خداوندا به تو پناه میبرم از شر شیطان رانده شده از درگاه تو و از جنون و دیوانگی و غرور و تکبر و دمیدن وی». به روایت ابن حبان در صحیحش و کلمه «همز» در این حدیث به معنی جنون و دیوانگی و کلمه «نفخ» به معنی دمیدن و باد تکبیر و «نفث» به معنی نفس شعری است. و امام شافعی چنین گفته است. همه الفاظ و کلماتی که این معانی را برساند از آن استفاده میشود و پسندیدهترین کلمات: «أعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیم» میباشد و ابن المنذر گفته است: روایت شده است که پیامبر r پیش از قرائت (فاتحه یا قرآن) میگفت: «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و مستحب است که در آغاز هر رکعتی این تعوذ را گفت، چون با رکوع و حرکات دیگر بین قرائتی که پیش از آن تعوذ صورت گرفته و قرائت بعدی فاصله ایجاد میشود. و بعضی گفتهاند: سنت بودن تعوذ اختصاص به رکعت اول دارد.
5- آشکارا خواندن فاتحه و سوره در جای خود و پنهان خواندن آنها در جایی که باید پنهان خوانده شوند که امام جماعت در نماز صبح، و نماز جمعه، ونماز عید فطر و قربان و تراویح و وتر ماه رمضان، و دو رکعت اول نماز مغرب و عشاء، به اجماع قرائت فاتحه و سوره را آشکار و بلند انجام میدهد، و کسی که تنها نماز میخواند نیز در این مورد با صدای بلند میخواند، چون به وی امر نشده است که ساکت شود و گوش فرا دهد، پس شبیه به امام است، و اما مأموم پشت سر امام در نمازهای جهری و سری باید قرائت جهری و آشکار صورت میگیرد سنت است که بسم الله الرحمن الرحیم (بسلمه) با صدای بلند خوانده شود، چون در روایت صحیح از علی و ابن عباس و ابن عمر و ابوهریره و عایشه y آمده است که پیامبر r هر وقت نماز حاضر و ادا را میخواند بسلمه را با صدای بلند میخواند، و هرگاه نماز فوت شده را قضا میکرد اگر نماز فوت شده شب را در شب قضا میکرد با صدای بلند آشکارا، و اگر نماز فوت روز را در شب و یا نماز فوت شده شب را در روز قضا میکرد وقت قضا را در نظر میگرفت. پس اگر نماز عشاء را در روز قضا میکرد با صدای آهسته و سری، و اگر نماز ظهر را در شب قضا میکرد با صدای بلند و جهری میخواند.
6- آمین گفتن بعد از خواندن فاتحه در نماز، (تامین) چون پیامبر r گفت:
«إِذا قالَ الإِمامُ: غَیرِ المغْضُوبِ عَلَیْهِم وَلاَ الضّالّینَ. فَقُولوُا: آمین. فَإِنَّ مَنْ وافَقَ قَولُهُ قَوْلَ الملائِکَةِ غُفِرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنْبِهِ» (رواه الشیخان).
«هرگاه امام جماعت در خواندن فاتحه به «غیر المغضوب علیهم ولا الضالین» رسید بگوئید، «آمین» چون هرکس سخنش با سخن ملائکه و فرشتگان هماهنگ باشد همه گناهان (صغیره) پیشین او آمرزیده میشود».
در نمازهای جهری (بامداد و مغرب و عشاء و جمعه و عیدین) هم امام و هم کسی که تنها نماز میخواند آمین را با صدای بلند میگویند. در حدیث آمده است که پیامبر r هرگاه از قرائت فاتحه فراغت مییافت صدای خود را بلند میکرد و میگفت: «آمین». به روایت دارقطنی با اسناد حسن و ابن حبان و حاکم به صورت صحیح. و گفتهاند به شرط شیخین صحیح است. و همچنین مأموم هم آن را با صدای جهری میگوید. امام شافعی در «الأم» گفته است: «مسلم بن خالد به روایت از ابن جریح و به روایت او از عطاء گفت: من از پیشوایان میشنیدم از قبیل ابن الزبیر و کسانی که بعد از او آمدهاند که میگفتند: «آمین»، و مأمومین نیز پشت سر ایشان میگفتند: «آمین» تا جایی که صدای مردم در مسجد طنین میانداخت و غوغایی میشد. و بخاری این را از ابن الزبیر به صورت تعلیقی نقل کرده است.
7- خواندن سورهای از قرآن بعد از قرائت فاتحه در نماز صبح و جمعه و در دو رکعتهای اولیه هر نماز دیگر، مگر در نماز میت که نباید در آن بعد از فاتحه سورهای خوانده شود. دلیل سنت بودن این امر روایت قتاده است که گفت: همواره پیامبر r در نماز ظهر در دو رکعت اول سوره فاتحه و دو سوره دیگر از قرآن میخواند، و در دو رکعت بعدی تنها أم القرآن (فاتحه) را میخواند، و گاهی آیهای را که میخواند ما میشنیدیم و در رکعت اول قرائت را پیش از قرائت رکعت دوم طول میداد، و همچنین درنماز عصر و در نماز صبح که شیخین آن را روایت کردهاند. بعد از قرائت فاتحه هر چه از قرآن خوانده شود کفایت میکند خواه سورهای یا بعضی از سورهای باشد. از قتاده پرسیدند که اگر کسی یک سوره را در دو رکعت بخواند یا یک سوره را در دو رکت تکرار کند نظرت چیست؟ گفت: همهاش قرآن است و فرقی نمیکند. و به روایت از عبدالله بن السائب آمده است که پیامبر r در نماز صبح سوره «المؤمنون» را خواند تا اینکه به داستان موسی و هارون رسید، یا به داستان حضرت عیسی u رسید که سرفهاش گرفت لذا به رکوع رفت. و به روایت از مردی از جهینه آمده است که او شنیده است پیامبر r در نماز صبح در هر دو رکعت سوره «إذا زلزلت الأرض» را خواند، نمیدانم آیا پیامبر r فراموش کرده بود یا به عمد چنین کرد. به روایت ابو داود و دارقطنی با اسناد قوی. رافعی گفته است: «خواندن یک سوره کامل بعد از فاتحه اگر چه کوتاه هم باشد پسندیده تر است از خواندن بعضی از سورهای اگر چه زیاد و بلند هم باشد». نووی گفت: «این وقتی است که سوره کامل و بعضی از سورهای به اندازه هم باشند، اما اگر بعضی از سورهای طولانی را بخواند که از یک سوره کوتاه بیشتر باشد بهتر است».
لازم و شایسته است که اگر بعضی از سورهای را میخواند، قسمتی را بخواند که مشتمل بر معانی تام بوده و اول و آخر معنی معلوم و کامل باشد. بدون شک در این حال بعضی از سورهای طولانی از خواندن یک سوره کوتاه بهتراست. و پیامبر r همواره رکعت اول نماز صبح و هر نمازی را بیش از رکعت دوم طول میداد، و در نماز صبح این عمل بیشتر روی میداد چون قرآن فجر (نماز صبح) مشهود است یعنی خداوند و فرشتگان ناظر آن هستند. یا فرشتگان مأمور در روز در نماز صبح حاضر و شاهدند (موقع تعویض فرشتگان شب و روز است). و چون رکعات نماز صبح اندک است آن را با طولانی نمودن رکعت اول جبران میساخت، و چون نماز صبح بعد از برخاستن از خواب بامدادی است و مردم در استراحت هستند و هنوز کارهای زندگی و دنیای را شروع نکردهاند و به علاوه، نماز صبح آغاز و ابتدای فعالیت و کار روزانه است لذا مورد اهمیت قرار گرفته و تطویل آن مورد نظر است. لذا پیامبر r در نماز صبح از شصت آیه تا یکصد آیه میخواند، و مشاهده شده که گاهی در نماز سوره «ق» را خوانده و گاهی سوره «روم» و گاهی «إذا الشمس کورت» و گاهی «معوذتین» (دو سوره آخر مصحف) را خوانده و حال آنکه در مسافرت بوده است. پیامبر r هرگاه در نماز صدای کودک را میشنید به جهت ترحم به وی و مادرش قرائت را کوتاه میکرد، و در نماز بامداد روز جمعه سورههای «الم تنزیل» سجده و «هل أتی علی الإنسان» را به تمامی میخواند، و از وی شنیده نشده بر بعضی از آن دو سوره اقتصار کرده باشد، همانگونه که بیشتر مردم به جای کامل آن دو سوره بر بعضی از آنها اقتصار میکنند، و بدین وسیله خلاف رهنمود پیامبر r عمل مینمایند و حکمت انتخاب قرائت این دو سوره کامل آن میباشد که مشتمل بر ذکر مبدا و معاد و آفرینش آدم u و دخول بهشت و دوزخ و غیر آنست تا مردم حوادث روز قیامت را بیاد آورند و پند و عبرت گیرند.
اما نماز ظهر را پیامبر r گاهی طولانی و گاهی متوسط میخواند. ابوسعید گفت:
«کانَتْ صَلاةُ الظُّهرِ تُقامُ فَیَذْهَبُ الذّاهِبُ إِلَی الْبَقِیعِ فَیَقْضِی حاجَتَهُ ثُمَّ یَأْتِی أَهْلَهُ فَیَتَوَضَّأُ وَیُدْرِکُ النَّبِیَّ فِی الرَّکعَةِ الأُولی مِمَّا یُطِیْلُها» (رواه مسلم).
«نماز ظهر آن قدر طول میکشید که از آغاز آن یک نفر میتوانست به بقیع برود و قضای حاجت کند سپس به خانه خویش برگردد و وضو بگیرد و به مسجد النبی برگردد و در رکعت اول به پیامبر r برسد از بس که آن را طول میداد».
گاهی در نماز ظهر سورههای «سبح اسم ربک الأعلی» «واللیل إذا یغشی» و گاهی «والسماء ذات البروج» و «والسماء والطارق» را میخواند.
و اما در نماز عصر به اندازه نیمی از نماز ظهر قرائت را طول میداد اگر نماز ظهر را طول داده بود و اگر قرائت نماز ظهر را کوتاه کرده بود نماز عصر را به اندازه آن طول میداد.
و اما پیامبر r در نماز مغرب اگر قرائت رکعت اول را طول میداد دومی را طول نمیداد که به اثبات رسیده و مشاهده شده که در نماز مغرب در هر دو رکعت اول سوره «اعراف» و گاهی سوره «طور» و گاهی «مرسلات» و گاهی «سبح اسم ربک الأعلی» و گاهی «والتین و الزیتون» و «معوذتین» را خوانده است، و همه اینها آثار و اخبار صحیح و مشهوری هستند که نقل شدهاند.
و اما در نماز عشاء پیامبر r «والتین و الزیتون» را خوانده و به معاذ t فرمود که: آن را و «الشمس وضُحیها» و «سبح اسم ربک الأعلی» و «واللیل إذا یغشی» و امثال آن را بخواند. شبی معاذ t همراه پیامبر t نماز عشاء را خواند سپس به میان «بنی عمر و بن عوف» رفت و نماز عشاء را بعد از اینکه مدتی از شب گذشته بود برایشان اعاده کرد، و در آن سوره بقره را خواند، و پیامبر r این عمل را انکار کرد و نپسندید و به وی گفت: «أَفَتّانٌ أَنْتَ یا مَعاذُ؟».
«مگر تو میخواهی مردم را در فتنه گرفتار کنی و دچار آشوب و مبتلا نمایی ای معاذ؟».
و اما در نماز جمعه همواره سورههای «جمعه» و «منافقون» یا «جمعه» و «الغاشیه» را به صورت کامل یا سوره «سبّح» و «الغاشیه» را میخواند، و اما اینکه بر اواخر آن دو سوره اقتصار کند هرگز چنین نکرد واین عمل مخالف رهنمود او است.
و اما در نمازهای «عیدین» گاهی سوره «ق» و ﴿ٱقۡتَرَبَتِ ٱلسَّاعَةُ﴾ [القمر: 1]. را به طور کامل و گاهی «سبح» و «الغاشیه» را میخواند. و این بود سنت پیامبر r که ادامه داشت تا اینکه به رفیق اعلی پیوست، و خلفای راشدین نیز بعد از او چنان عمل کردند و پیشوایان دانشمند نیز همگی چنین رفتار کردند. و پیامبر r هیچوقت سوره خاصی را برای قرائت در نماز معین نمیکرد مگر در نماز جمعه و عیدین (فطر و اضحی) و نماز بامداد روز جمعه، (ابوداود در حدیث عمرو بن شعیب به روایت از پدرش و روایت از جدش روایت کرده است که او گفت):
«ما مِنَ المُفّصل سورةٌ صَغِیرةٌ ولَاکَبِیرةٌ إلَّا وقَدْ سَمِعْتُ رسول الله r یَؤُمُّ النَّاسَ بِها فِی الصلاة المَکْتُوْبَةِ».
«هیچ سوره نسبتا مفصل و بلندی نبوده است مگر اینکه در نماز جماعت نمازهای فرض آنها را از پیامبر r شنیده ام که آنها را خوانده است».
به اثبات نرسیده است که او r در یک رکعت علاوه بر فاتحه دو سوره از قرآن خوانده باشد مگر در نماز سنت، ولی در نماز فرض چنین از او نقل نشده است.
8 و9 – الله أکبر (تکبیر گفتن) به هنگام هر فرود آمدن و برخاستن و گفتن: «سمع الله لمن حمده ربنا لک الحمد» و دلیل آن روایت ابوهریره t است که گفته: همواره پیامبر r چون میخواست به نماز بایستد تکبیر میگفت، سپس که به رکوع میرفت تکبیر میگفت، سپس وقتی که پشتش را راست میکرد و از رکوع بلند میشد و میگفت: «سمع الله لمن حمده» چون راست میایستاد پیش از اینکه به سجده برود میگفت: «ربنا لک الحمد» سپس چون برای سجده فرود میآمد و خم میشد نیز تکبیر میگفت، سپس چون سر از سجده بر میداشت نیز تکبیر میگفت، (برای رفتن به سجده دوم نیز تکبیر میگفت) در همه نمازهای چنین میکرد سپس چون بعد از دو سجده بر میخاست نیز تکبیر میگفت. بدینگونه بود کیفیت نماز پیامبر r. (به روایت بخاری و مسلم).
10- گفتن تسبیح در رکوع وسجده. ابوداود روایت کرده است که پیامبر r وقتی که آیه: ﴿فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلۡعَظِیمِ ٧٤﴾ [الواقعة: 74] نازل شد گفت:
آن را در رکوعتان قرار دهید بگوئید: «سُبحان رَبَّی العظیم وبحمده» و چون ﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّکَ ٱلۡأَعۡلَى ١﴾ [الأعلی: 1] نازل شد گفت: آن را در سجودتان قرار دهید بگوئید: «سُبحان رَبِّی الأعلی وبحمده». مسلم از حدیث حذیفه روایت کرده است که پیامبر r آن تسبیحات را میگفت. و مستحب است که این تسبیح را سه بار بگوید، چون پیامبر r گفت:
«إِذا رَکَعْتَ فَقُلْ فی رُکُوعِکَ: سُبحانَ رَبّی العَظیم ثَلاثاً وَذَلکَ أَدْناهُ وَإِذا سَجَدتَّ فَقُلْ فی سُجُودِکَ سُبحانَ رَبِّیَ الأَعْلی ثَلاثاً وَذَلکَ أَدْناهُ».
«هرگاه به رکوع رفتی سه بار بگو: «سبحان ربی العظیم و بحمده» یعنی منزه است پروردگار بزرگوارم، که این به کمال نزدیکتر است، و هرگاه سجده کردی سه بار بگو: «سبحان ربی الأعلی وبحمده». و این به کمال نزدیکتر است».
یعنی این حداقل سه بار گفتن تسبیح نزدیک به کمال و حد کامل تسبیحات در رکوع و سجود از 9 بار تا 11 بار است. ماوردی گفت: این وقتی است که شخص امام جماعت باشد، و اما کسی که تنها نماز میخواند هر اندازه دلش بخواهد میتواند دعا و ذکر را طول دهد، چون پیامبر r گفته است: «أَقْرَبُ ما یَکُونُ العَبْدُ إِلی رَبِّهِ وَهُوَ ساجِدٌ فَأَکْثِرُوا فیهِ الدُّعَاءَ». (حدیث صحیح).
«بهترین حالت نزدیکی و قرب بنده به پروردگارش حالت سجود است پس در سجده فراوان دعا کنید».
و امام نیز چنانچه مأمومانش راضی به طولانی کردن ذکر و دعا باشند میتواند ذکر و دعا را طولانی کند. همواره پیامبر r در رکوع و سجود دعا و اذکار فراوان میخواند. به روایت از عایشه ک آمده است که همواره در رکوع و سجود فراوان این ذکر را میخواند: «سُبحانَکَ اللّهُمَّ رَبَّنا وَبِحَمدِک اللّهُمَّ اغفِرلِی» «خداوندا تو پاک و منزه و پروردگار ما هستی و تو را حمد و ستایش میکنم، خداوندا مرا بیامرز». به روایت شیخین و احمد و دیگران. باز هم به روایت از عایشه ک آمده است که در رکوع و سجود میگفت: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الملائِکَةِ وَالرُّوحِ». «خداوندا تو منزه و پاک از هر چیز هستی که سزاوار جلال تو نیست و تو پروردگار فرشتگان و جبریل هستی». و به روایت از علی بن ابیطالب t آمده است که پیامبر r در رکوع میگفت:
«اَلّلهُمَّ لَکَ رَکَعْتُ وَبِکَ آمَنْتُ وَلَکَ أَسْلَمتُ أَنْتَ رَبّی خَشَعَ سَمعِی وَبَصَری وَمُخِّی وَعَظِمی وَعَصَبِی وَمَا استَقَلَّت بِهِ قَدَمی لِله رِبَّ العالَمین».
«خداوندا برای تو به رکوع رفتم، به تو ایمان دارم و خود را به تو تسلیم کردم تو پروردگار منی، گوش و دیده و مغز و استخوان و پی و آنچه که بر قدمهایم بار است همه و همه در برابر پروردگار جهانیان تسلیم است». به روایت احمد و مسلم و ابوداود و دیگران. و از علی بن ابیطالب t روایت شده است که پیامبر r هرگاه به سجده میرفت، میگفت:
«اَلّلهُمَّ لَکَ سَجَدتُّ وَبِکَ آمَنْتُ وَلَکَ أَسْلَمتُ سَجَدَ وَجهِیَ لِلَّذی خَلَقَهُ فَصَوَّرَهُ فَأَحْسَنَ صُورَهُ فَشَقَّ سَمعَهُ وَبَصَرَهُ فَتَبارَکَ اللهُ أَحْسَنُ الخالِقینَ».
«خداوندا تنها برای تو سجده کردم و به تو ایمان آوردم و خود را به تو تسلیم نمودم، چهره و صورت من برای کسی سجده میکند که آن را آفریده و بسیار زیبا تصویر آن را کشیده و گوش و چشمش را باز کرده است، پس مبارک و افزون نعمت است الله که بهترین و شایستهترین آفریننده است». (به روایت احمد و مسلم).
11- نهادن دستها بر رانها در هنگام نشستن برای تشهد اول و تشهد دوم به گونه ای که دست چپ روی ران چپ به صورت گسترده باشد و دست راست روی ران راست به نحوی که انگشت کوچک (خنصر) و انگشت بعدی (بنصر) و انگشت میانه (وسطی) و انگشت شست را جمع و بسته کند، و انگشت سبابه (مسبحه) را رها نماید. به روایت ابن عمر م. و سنت است که به هنگام گفتن: «لَا إله إلَّا الله» (در شهادت) انگشت سبابه را بلند کند به عنوان اشاره به توحید، تا به زبان توحید گوید و باعمل نیز توحید نشان دهد و بین قول و فعل جمع کند. و پسندیده و مستحب است که آن انگشت را به وقت بلند کردن، اندکی کج نگه دارد. به روایت ابن حبان در صحیح خود. به روایت از زبیر آمده است که پیامبر r هرگاه در تشهد مینشست دست راست خود را بر ران راست و دست چپ را بر ران چپ خود مینهاد، و با انگشت سبابه اشاره میکرد و نگاه پیامبر از محل سجدهاش تجاوز نمیکرد. (به روایت احمد و مسلم و نسائی).
12- افتراش در تشهد و نشستنهای نماز به گونه ای که پای چپ را بگستراند و روی قوزک آن بنشیند و پای راست را نصب کند به صورتی که انگشتان آن رو به قبله باشند. این صورت نشستن در نماز سنت است، و در تشهد دوم تورک (نصب کردن پای راست به حالت اول و دراز کردن پای چپ زیر پای راست و نهادن نشیمنگاه بر روی زمین) سنت است. و این کیفیت در صحیحین آمده است. (و در روایت از بخاری آمده است):
«فَإِذا جَلَسَ فِی الرَّکعَتَینِ جَلَسَ عَلی رِجْلِهِ الیُسری وَنَصَبَ الیُمْنی فَإِذا جَلَسَ فِی الرَّکْعَةِ الأخِیرَةِ قَدَّمَ رِجْلَهُ الیُسری وَنَصَبَ الأُخْری وَقَعَدَ عَلی مَقْعَدَتِهِ».
«هرگاه برای تشهد اول مینشست بر پای چپ مینشست و پای راست را نصب مینمود، و چون برای تشهد دوم مینشست پای چپ را پیش مینهاد و پای راست را نصب میکرد و بر نشیمنگاه مینشست».
13- خواندن دعای بین سجدتین (دو سجده)، چون پیامبر r همواره بین دو سجده میگفت: «رَبَّ اغفِرلِی رَبِّ اغفِرلِی» به روایت نسائی و ابن ماجه. و به روایت ابن عباس م پیامبر r در بین دو سجده میگفت: «اللّهُّم اغفرِرلِی وَارحَمنِی وَعافِنِی وَاهْدِنِی وَارْزُقْنِی».
«خداوندا مرا بیامرز و به من رحم کن و به من سلامتی ده و مرا هدایت کن و مرا روزی ده».
(به روایت ابوداود. و در روایت ترمذی به جای «عافنی» «واجبرنی» آمده است).
14- جلسه استراحت (نشستن برای استراحت) که نشستن اندک است، و نمازگزار آن را بعد از فراغت از سجده دوم رکعت اول و بعد از فراغت از سجده دوم رکعت سوم انجام میدهد، چون عملا پیامبر r چنین کرده است. (و در روایت از احمد نیز آمده است).
15- دعای بعد از تشهد دوم و پیش از سلام دادن. چون به روایت از عبدالله بن مسعود t آمده است که پیامبر r تشهد را بدانان یاد داد و گفت: بعد از تشهد، نمازگزار هر دعا و درخواستی که دارد از خدا بنماید. به روایت مسلم. و به روایت از علی بن ابیطالب t آمده است که پیامبر r هرگاه به نماز میایستاد و نماز میخواند بین تشهد و سلام دادن میگفت:
«اللّهمَّ اغفِرلِی ما قَدَّمْتُ وَما أَخَّرتُ وَما أَسْرَرتُ وَما أَعْلَنتُ وَما أَسْرَفتُ وَما أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنّی أَنْتَ الْـمُقَدِّمُ وَأَنْتَ الْـمُؤَخِّرُ لَا إله إلَّا أَنْتَ».
«خداوندا آنچه را که قبلا کردم و آنچه را که به تاخیر انداختم، و آنچه را که در نهان و آشکارا کردم، و آنچه را که در آن اسراف نمودم، و آنچه را که تو بدان آگاهتر از من هستی همه را از من بیامرز و مرا ببخشای، تنها تو پیش دارنده و پس دارنده ای و به جز تو خدائی و الهی نیست». (به روایت مسلم).
به روایت از عبدالله بن عمر م، ابوبکر t به پیامبر r گفت: دعایی به من یاد دهید که در نماز بخوانم، گفت: بگو:
«اللّهَّم إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی ظُلْماً کَثیراً وَلَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنتَ فَاغفِرلی مَغفِرَةً مِن عِندِکَ وَارْحَمْنِیْ إِنَّکَ أَنتَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ».
«خداوندا من به خود فراوان ستم کرده ام، و به جز تو کسی گناهان را نمیبخشاید پس مرا به بخشندگی خودت ببخش و به من رحم کن، بیگمان تو بخشایشگر و بسیار مهربان هستی». (این روایت متفق علیه اصحاب صحاح است). به روایت از ابوهریره t پیامبر r گفت: هرگاه یکی از شما تشهد آخر را به پایان برد از چهار چیز به خدا پناه ببرد و بگوید: «اللّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِکَ مِنْ عَذابِ جَهَنَّمَ وَعَذابِ القَبرِ وَمِن فِتْنَةِ الـمَحْیا وَالـمَماتِ وَمِن شَرِّ فِتْنَةِ الـمَسِیْحِ الدَّجَّالِ».
«خداوندا من از عذاب دوزخ و از عذاب قبر و از فتنه و آشوب و بلای زندگی و مرگ و از شر و آشوبگری گمراه کنند (مسیح دجال) به تو پناه میبرم». (به روایت مسلم).
16- سلام دادن دوم، چون پیامبر r به طرف راست و چپ هر دو سلام میداد. به روایت مسلم از ابن مسعود t.
نمازهای سنت به دنبال نمازهای فرض
نمازهای سنتِ پس از نمازهای فرض نوزده رکعت میباشند: 2 رکعت پیش از نماز صبح، 4 رکعت پیش از نماز ظهر و 2 رکعت بعد از آن، 4 رکعت پیش از عصر، 2 رکعت بعد از نماز مغرب و 2 رکعت پیش از مغرب، و 3 رکعت بعد از نماز عشاء که یکی به صورت وتر خوانده میشود.
ازاین 19 رکعت، ده رکعت رواتب مؤکدی هستند که پیامبر r بدین قرار بر ادای آنها تاکید و مواظبت نموده است: دو رکعت پیش از نماز صبح، و دو رکعت پیش از نماز ظهر، و دو رکعت بعد از آن، و دو رکعت بعد از نماز مغرب، و دو رکعت بعد از نماز عشاء. و دلیل این رواتب مؤکده حدیث ابن عمر م است که گفت:
«صَلَّیتُ مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه وسلم رَکْعَتَینِ قَبْلِ الظُّهرِ وَرَکْعَتَینِ بَعْدَها وَرَکْعَتیَنِ بَعْدَ المَغْرِبِ وَرَکعَتَینِ بَعدَ العِشاء وَ حَدَّثَتْنی حَفْصةُ بِنْتَ عُمَرَ أَنَّ النَّبِیِّ صلی الله علیه وسلم کانَ یُصَلِّی رَکْعَتَینِ خَفِیْفَتَینِ بَعدَ ما یَطْلُعُ الفَجْرُ». (رواه الشیخان).
«همراه پیامبر r دو رکعت پیش از نماز ظهر و دو رکعت بعد از آن و دو رکعت بعد از نماز مغرب و دو رکعت بعد از نماز عشاء خوانده ام، و حفصه دختر عمر (خواهرم) برایم گفت که: پیامبر r همیشه بعد از سپیده دم صبح و طلوع فجر دو رکعت کوتاه میخواند».
کسی که چهار رکعت پیش از نماز ظهر را ذکر کرده است دلیلش روایت بخاری از عایشه ک است که گفت: «کانَ لَا یَدَعُ أَربَعَاً قَبْلَ الظُّهرِ».
«پیامبر r چهار رکعت نماز سنت پیش از نماز ظهر را ترک نمیکرد».
و کسی که چهار رکعت سنت پیش از نماز عصر را ذکر کرده است دلیلش روایت ترمذی از علی بن ابی طالب t بوده است:
«کانَ یُصَلِّی قَبْلَ العَصْرِ أَرْبَعَ رَکَعاتٍ یَفْصِلُ بَینَهُنَّ».
«پیامبر r پیش از نماز عصر چهار رکعت میخواند که بین آنها فاصله میانداخت».
و در روایتی آمده است: خدا رحم کند کسی را که پیش از نماز عصر چهار رکعت بخواند، (و ترمذی آن را حسن و ابن حبان آن را صحیح دانسته است). دو رکعت بعد از عشاء را ابن عمر م روایت کرده است. و دو رکعت پیش از مغرب به دلیل روایت بخاری است:
«صَلُّوا قَبْلَ صَلاةِ المغْرِبِ، صَلُّوا قَبْلَ صَلاةِ المغرِبِ، قالَ فِی الثاّلِثَةِ لِمَنْ شَاءَ».
«پیش از نماز مغرب بخوانید، پیش از نماز مغرب نماز بخوانید و مرتبه سوم گفت: هرکس میخواهد پیش از نماز مغرب نماز بخواند».
در روایت مسلم آمده است: وقتی که اذان مغرب گفته میشد مردم برای ادای دو رکعت سنت پیش از مغرب با شتاب به نزد ستونهای مسجد میرفتند و سنت پیش از مغرب را میخواندند، و آنقدر مردم مشغول خواندن سنت پیش از مغرب میشدند که اگر کسی وارد مسجد میشد گمان میکرد نماز مغرب خوانده شده است که مردم اینگونه مشغول خواندن نماز سنت هستند.
نمازهای سنت مؤکده غیر از رواتب
نمازهای سنت مؤکده غیر از رواتب سه تا هستند: نماز سنت شب، و نماز سنت ضحی (چاشتگاه) و نماز سنت تراویح. و اما نماز شب را همه پیشوایان فقه بر مستحب بودن آن اجماع دارند و خداوند میگوید:
﴿وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّکَ﴾ [الإسراء: 79].
«و قسمتی از شب را (به نماز خواندن) بیدار بمان که این زیادتی برای توست».
﴿کَانُواْ قَلِیلٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِ مَا یَهۡجَعُونَ ١٧﴾ [الذاریات: 17].
«آنها شبها اندکی میخوابیدند (و نماز میخواندند)».
﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ یَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا﴾ [السجدة: 16].
«شب از رختخواب بر میخیزند و با خوف از عذاب خدا و امید به رحمت وی او را میخوانند».
در آغاز نماز شب واجب بود سپس نسخ گردید. و در حدیث است:
«عَلَیکُم بِقِیامِ اللَّیْلِ فَإِنَّهُ دَأْبُ الصّالحِینَ قَبْلَکُم وَقُرْبَةٌ لَکُمْ إِلی رَبِّکُم وَمُکَفِّرَةٌ لِلسَّیِّئَاتِ وَمَنْهاةٌ عَنِ الإِثمِ» (رواه الحاکم(.
«بر شما باد که بر انجام نماز شب مداومت کنید چه بیگمان آن عادت مردان صالح و شایسته پیش از شما است و شما را به پروردگارتان نزدیک میسازد و کفاره گناهان و نهی کننده از گناه است».
و در حدیث دیگری آمده است:
«مَن صَلّی فی لَیلَةٍ بِمائَةٍ آیَةٍ لَم یُکْتَبْ مِنَ الغافِلینَ وَمَنْ صَلّی بِمِأَتَی آیَةٍ فَإِنَّهُ یُکْتَبُ مِنَ القانِتیِنَ وَالْـمُطِیعِینَ لِلهِ الـمُخْلِصِیْنَ». (رواه الحاکم).
«هرکس در یک شب در نماز یکصد آیه قرآن بخواند او را از جمله غافلان نمینویسند، و هرکس در نماز شب دویست آیه بخواند او را از جمله بندگان عابد و مطیع و مخلص خدا مینویسند».
وسط شب برای نماز شب بهترین وقت است، چون از پیامبر r سوال شد بعد از نمازهای فرض چه نمازی بهتر است؟ گفت: نماز در دل شب (وسط شب). زیرا عبادت در دل شب دشوارتر است و غفلت مردم از عبادت در آن وقت بیشتر است، و نماز شب در نیمه شب خیرش بیشتر است از نماز شب در نیمه اول شب چون خدا میگوید:
﴿وَبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ یَسۡتَغۡفِرُونَ ١٨﴾ [الذاریات: 18].
«(بندگان نیکوکار) بامدادان طلب استغفار میکنند».
چون آخر شب وقت نزول خدا است و خداوند با قدرت خویش نزول میکند نه نزول حلولی و جسمانی زیرا:
﴿لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ ١١﴾ [الشوری: 11].
«هیچ چیزی مانند خدا نیست و خداوند مثل ندارد و او شنوا و بینا است».
در تمام شب نماز خواندن و بیدار ماندن مکروه است، چون برای بدن زیان دارد و در حدیث نیز بدان اشاره شده است. و ترک نماز شب برای کسی که بدان عادت گرفته است مکروه است، چون پیامبر r به عبدالله بن عمروعاص t گفت:
«یا عَبدَاللهَ لَا تَکُنْ مِثْلَ فُلانٍ کانَ یَقُومُ اللَّیلَ ثُمَّ تَرَکَهُ». (رواه الشیخان).
«ای عبدالله مانند فلانی مباش که نماز شب میخواند سپس آن را ترک کرد».
و اما نماز سنت ضحی و چاشتگاهی به دلیل سخن خداوند است که میگوید:
﴿یُسَبِّحۡنَ بِٱلۡعَشِیِّ وَٱلۡإِشۡرَاقِ ١٨﴾ [ص: 18].
«تسبیح کنندگان هستند درشب و هنگام چاشت».
ابن عباس م گفت: معنی اشراق در آیه ضحی و چاشت است، و مقصود نماز چاشت میباشد. در صحیحین به روایت از ابوذر t آمده است: «دوست و سرور و بزرگم سه چیز را به من سفارش کرد، اینکه هرماه سه روز را روزه بگیرم، و هر روز دو رکعت در وقت چاشت بخوانم، و هرشب پیش از خواب نماز سنت وتر را بگزارم». بخاری بر آن افزوده است: (آنها را ترک نکنم). حداقل نماز سنت الضحی دو رکعت است و حداکثر آن دوازده رکعت است. چون پیامبر r به ابوذر t گفت:
«إِن صَلَّیتَ الضُّحَی إِثْنَی عَشْرَةَ رَکعَةً بَنَی اللهُ لَکَ بَیْتاً فِی الْـجَنَّـةِ». (رواه البیهقی و ضعفه).
«اگر دوازده رکعت نماز سنة الضحی را بخوانی خداوند برایت خانه ای در بهشت میسازد».
نووی گفته است که: حداکثر آن هشت رکعت است، و بیشتر علما چنین گفتهاند، و شیخین نیز آن را از حدیث أم هانی روایت کردهاند. وقت سنة الضحی از هنگامی است که خورشید به اندازه یک نیزه بلند میشود و تا خورشید به استواء میرسد ادامه دارد.