مرجع دانلود صوتی قرآن کریم,و آموزش تجوید

مرجع دانلود صوتی قرآن کریم,و آموزش تجوید

حمد و ستایش بی پایان لایق خدایی است که هروقت لطف و کرم خود را متوجه کسی کند چراغ توفیق و هدایت را جلو او روشن میکند و او را از گمراهی باز میدارد و به سوی خود رهنمون میگرداند،،،،،
ان شاءالله ما نیز از جملهء هدایت پذیران باشیم.

پیوندها
پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صلات» ثبت شده است

صلاة (نماز)

کلمه صلاة در زبان عربی به معنی دعای خیر است چون خداوند می‌فرماید:

﴿وَصَلِّ عَلَیۡهِمۡ﴾ [التوبة: 103]. «(ای محمد) برای آنان دعای خیر کن». 

و در اصطلاح شرع صلاة عبارت است از مجموعه ای از گفتارها و کردارها که با «الله أکبر» شروع و با سلام دادن خاتمه می‌یابد، و دلیل واجب بودن نماز، قرآن و سنت نبوی و اجماع امت است. پس هرکس واجب بودن نماز را منکر گردد و یا بدان استهزاء نماید کافر و مرتد می‌باشد. خداوند می‌فرماید: ﴿وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾ [البقرة:110].

«نماز را بپای دارید (و بر اقامه آن محافظت کنید و پیوسته آن را انجام دهید)».

و احادیث نبوی درباره وجوب نماز خیلی زیادند از جمله گفته پیامبر : 

«فَرَضَ اللهُ عَلی أُمَّتِی لَیْلةَ الإِسْراءِ خَمْسِینَ صَلاةً فَلَمْ أَزَلْ أُراجِعُهُ وَأَسأَلُهُ التَّخْفِیْفَ حَتَّی جَعَلَها خَمْساً فِی کُلِّ یَومٍ وَلَیْلَةٍ». (رواه الشیخان). 

«خداوند در شب «اسراء» پنجاه نماز را بر امت من فرض کرد و آنقدر به خداوند مراجعه کردم و از پیشگاه او تقاضای تخفیف بر امت خود نمودم تا اینکه خداوند تعداد نمازهای فرض را در شبانه روز پنج فریضه قرار داد». 

و چون پیامبر  وقتی که معاذ بن جبل  را به یمن می‌فرستاد گفت: 

«أَخْبِرهُم أَنَّ اللهَ قَدْ فَرَضَ عَلَیهِمْ خَمْسَ صَلَواتٍ فی کُلِّ یَوْمٍ وَلَیلَةٍ».

«بدانان خبر بده و بگوی که خداوند در هر شبانه روز پنج نماز بر آنان فرض کرده است». 

و دلیل تعیین اوقات و تعداد نمازهای فرض این آیه است:

﴿فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ حِینَ تُمۡسُونَ وَحِینَ تُصۡبِحُونَ ١٧ وَلَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَعَشِیّٗا وَحِینَ تُظۡهِرُونَ ١٨﴾ [الروم: 17- 18].

«پاک و منزه است خداوند و تسبیح و تنزیه (گوئید خدای را) هنگامی که شب فرا می‌رسد و هنگامی که به صبح فرا می‌رسد، و حمد و ستایش از آن او است در آسمانها و در روی زمین و او را حمد و ستایش (گوئید) در هنگام عصر و به هنگام فرا رسیدن ظهر». 

ابن عباس م گفت: در آیه فوق مراد از «حین تمسون» نماز مغرب و عشاء و از «حین تصبحون» نماز صبح و از «عشیاً» نماز عصر و از «حین تظهرون» نماز ظهر می‌باشد. 

اوقات نماز

شناختن اوقات نماز مهمترین کار است برای نماز، چون با فرا رسیدن وقت نماز است که نماز واجب می‌گردد و با گذشتن وقت نماز است که نماز فوت می‌شود، و دلیل تعیین اوقات نمازهای پنجگانه قرآن کریم و سنت شریف نبوی و اجماع امت اسلامی است. خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ کَانَتۡ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ کِتَٰبٗا مَّوۡقُوتٗا ١٠٣﴾ [النساء: 103].

«به حقیقت نماز بر مؤمنان در اوقات معین فرض شده است».

و پیامبر  گفت: «أَمَّنِی جِبْرِیلُ عِنْدَ الْبَیْتِ مَرَّتَیْنِ، فَصَلَّى بِی الظُّهْرَ حِینَ زَالَتِ الشَّمْسُ، وَکَانَتْ بِقَدْرِ الشِّرَاکِ، وَصَلَّى بِی الْعَصْرَ حِینَ کَانَ کُلُّ شَیْءٍ مِثْلَ ظِلِّهِ، وَصَلَّى بِی الْمَغْرِبَ حِینَ أَفْطَرَ الصَّائِمُ، وَصَلَّى بِی الْعِشَاءَ حِینَ غَابَ الشَّفَقُ، وَصَلَّى بِی الْفَجْرَ حِینَ حَرُمَ الطَّعَامُ وَالشَّرَابُ فِی الصَّائِمِ، وَصَلَّى بِی الْغَدَ الظُّهْرَ حِینَ کَانَ کُلُّ شَیْءٍ مِثْلَ ظِلِّهِ، وَصَلَّى بِی الْعَصْرَ حِینَ کَانَ ظِلُّ کُلِّ شَیْءٍ مِثْلَیْهِ، وَصَلَّى بِی الْمَغْرِبَ حِینَ أَفْطَرَ الصِّائِمُ، وَصَلَّى بِی الْعِشَاءَ ثُلُثَ اللَّیْلِ الأَوَّلَ، وَصَلَّى بِی الْفَجْرَ فَأَسْفَرَ، ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ، فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ، هَذَا الْوَقْتُ وَقْتُ النَّبِیِّینَ قَبْلَکَ، الْوَقْتُ مَا بَیْنَ هَذَیْنِ الْوَقْتَیْنِ». (رواه أبوداود والترمذی وحَسَّنه وصحَّحّه ابن خزیمة والحاکم). 

«جبریل امین دوبار نزد خانه خدا (خانه کعبه) به امامت من ایستاد و (پشت سر او نماز را خواندم) نماز ظهر را وقتی برایم خواند که خورشید از خط استوا زوال کرده و سایه به اندازه بند کفش بود، و وقتی نماز عصر را برایم خواند که سایه هر چیزی به اندازه خودش بود، و نماز مغرب را وقتی برایم خواند که روزه دار افطار می‌کند و روزه‌اش را می‌گشاید، وقتی نماز عشاء را برایم خواند که شفق احمر و سرخی کنار آسمان ناپدید شده بود، و نماز بامداد و صبح را وقتی برایم خواند که خوردن و نوشیدن بر روزه دار حرام می‌شود، و چون فردا آمد نماز ظهر را وقتی برایم خواند که سایه هر چیزی به اندازه خودش بود، و نماز عصر را وقتی برایم خواند که سایه هر چیزی به اندازه دو برابر خودش بود، و نماز مغرب را وقتی برایم خواند که روزه دار افطار می‌کند، و نماز عشا را وقتی برایم خواند که یک سوم اول شب گذشته بود، و هنگامی نماز صبح را برایم خواند که هوا به خوبی روشن شده بود. سپس به من نگریست و گفت: ای محمد!  این است وقت نیایش و نماز پیامبران پیش از تو، و اوقات نماز تو بین اوقات این دو روز قرار دارد که برایت نماز خواندم».

(و بخاری به روایت ترمذی گفت: این حدیث صحیح‌ترین حدیث است درباره اوقات نمازهای فرض پنجگانه). 

کلمه «شراک» که در حدیث آمده است به معنی یکی از بندهای کفش و نعل است. فرق بین «ظِلّ» و «فییء» آن است که ظل سایه اول روز تا آخر روز است، و «فییء» اختصاص به سایه بعد از زوال دارد. پس یعنی اول وقت نماز ظهر وقتی است که سایه هر چیز به اندازه یکی از بندهای نعل و تسمه آن است، و سایه هنگام زوال خورشید در شهرها و مناطق مختلف فرق می‌کند. در جایی که شاخص به هنگام زوال سایه ندارد مانند مکه و صنعاء همان پدید آمدن سایه زوال محسوب می‌شود و افزونی سایه در جایی که شاخص سایه دارد زوال محسوب می‌شود که اول و وقت زوال در حالت استواء به اندازه خودش شد، (سایه وقت زوال + سایه هر چیز به اندازه خودش) آخر وقت نماز ظهر است و اول وقت نماز عصر. لیکن باید اندکی سایه بیشتر باشد در آخر وقت نماز ظهر تا وقت عصر فرا رسد که با این مقدار زیادت سایه وقت عصر از وقت ظهر جدا می‌شود و شناخته می‌گردد، و هرگاه سایه هر چیز دو برابر آن شد وقت اختیار نماز عصر سپری میشود چون جبریل در نمازش برای پیامبر  بار دوم آن را اختیار کرد آن را وقت اختیاری نماز عصر می‌نامند، و بعد از آن وقت، وقت جواز نماز عصر شروع می‌شود و تا زمان غروب خورشید ادامه دارد چون پیامبر  گفت: 

«وَقْتُ العَصْرِ ما لَم تَغْرُبِ الشَّمْسُ» (رواه مسلم).

«وقت نماز عصر تا زمانی است که خورشید غروب نکرده باشد». 

و وقت نماز مغرب عبارت است از غروب خورشید، چون جبریل هر دو بار در یک وقت نماز مغرب را برای پیامبر  خواند، و در زمان پایان وقت نماز مغرب اختلاف است و دو قول وجود دارد. قول اول آنست که مدت زمان جواز خواندن نماز مغرب، مدت زمانی است که شخص بتواند طهارت بگیرد و ستر عورت کند و لباس بپوشد و اذان و اقامه بگوید و پنج رکعت نماز بخواند، و این است قول اظهر که از ظاهر حدیث فهمیده می‌شود، و بنا به قول دیگر بتواند بعد از طهارت و غسل و لباس پوشیدن هفت رکعت نماز بخواند، چون دو رکعت پیش از نماز مغرب و دو رکعت بعد از نماز مغرب سنت است و سه رکعت نماز مغرب که جمعا می‌شود هفت رکعت، و این قول راجح است. و شخصی که این اعمال را انجام می‌دهد باید معتدل و در حد وسط باشد (نه خیلی شتاب زده ونه خیلی کُند». 

قول دوم آنست که وقت جواز نماز مغرب هنگامی سپری می‌شود که شفق احمر و سرخی آن از افق آسمان بعد از غروب ناپدید گردد. چون پیامبر  گفت: 

«وَوَقْتُ المَغْرِبِ إِذا غابَتِ الشَّمْسُ ما لَم یَسْقُطِ الشَّفَقُ». (رواه مسلم) 

«وقت نماز مغرب هنگامی است که خورشید غروب کرده تا وقتی که شفق احمر ناپدید نشده است».

و از بریده  روایت شده است که یکی درباره اوقات نماز از پیامبر  سوال کرد که پیامبر  دو روز با وی نماز خواند. نماز مغرب را در روز اول وقتی خواند که خورشید غروب کرده بود، و روز دوم وقتی نماز مغرب را خواند که هنوز شفق احمر ناپدید نشده بود. 

سپس گفت: کجا است آن کس که از وقت نماز پرسش می‌کرد؟ آن مرد گفت: منم ای رسول الله! گفت: وقت نماز شما ما بین آن دو وقت است که دیدید. و مسلم آن را روایت کرده است. و احادیث در این باره فراوانند و ابن خزیمه و خطابی و بیهقی و بغوی این قول را اختیار کرده‌اند. رافعی گفت: گروهی از اصحاب این قول را اختیار کرده و ترجیح داده‌اند. (نووی گفت: احادیث صحیح بدان تصریح دارند). 

برابر احادیث با ناپدید شدن شفق احمر وقت نماز عشاء آغاز و با گذشت یک سوم از شب وقت آن می‌گذرد، چون پیامبر  در همان حدیث است امامت جبریل چنان گفت. و در قولی دیگر آمده است که وقت نماز عشاء با گذشتن نصف شب پایان می‌یابد. چون پیامبر گفته است: 

«وَقْتُ العِشاءِ إِلیِ نِصْفِ اللَّیلِ». (قال النووی: حدیث صحیح). 

«وقت نماز عشاء تا نصف شب ادامه دارد». 

و در روایت دیگر آمده است: 

«لَولَا أَن أَشُقَّ عَلی أُمَّتِی لَأَخَّرْتُ العِشاءَ إِلی نِصْفِ اللَّیْلِ». (صححه الحاکم علی شرط الشیخین).

«اگر خوف به مشقت انداختن امت نبود نماز عشاء را تا نصف شب به تاخیر می‌انداختیم».

و این وقت اختیاری نماز عشاء است، و وقت جواز آن تا سپیده دم فجر صادق (دوم) ادامه دارد چون پیامبر  گفته است: 

«أَما إِنَّهُ لَیْسَ فِی النَّومِ تَفْرِیطٌ إِنَّما التَّفْرِیطُ عَلی مَنْ لَم یُصَلِّ الصَّلاةَ حَتَّی یَجِیْئَ وَقْتُ الصَّلاةِ الأُخْری» (رواه مسلم). 

«آگاه باشید در خوابیدن تفریط و کوتاهی نیست بلکه تفریط بر کسی است که نماز نخوانده باشد تا اینکه وقت نماز بعدی فرا می‌رسد، و چنین کسی تقصیر و کوتاهی کردن و تفریط را مرتکب شده است». 

این حدیث بر این دلالت می‌کند که وقت هر نمازی تا زمان فرا رسیدن وقت نماز بعدی ادامه دارد، مگر نماز بامداد که وقت آن تا فرا رسیدن نماز ظهر ادامه ندارد چون اجماع بر این منعقد است که با طلوع خورشید وقت آن پایان می‌یابد. و ظاهر حدیث امامت جبریل هم بر آن دلالت دارد. 

اما در سرزمین‌های که شفق احمر آن‌ها ناپدید نمی‌شود مدت زمان غیبت شفق احمر در نزدیکترین مناطق بدانجا معتبر است. آغاز وقت نماز بامداد هنگام طلوع صبح صادق است که روشنی سپیده دم یکباره و به طور گسترده در جهت عرض و پهنای افق و کناره‌های آسمان پخش می‌شود، و وقت اختیاری نماز صبح تا وقتی است که هوا به خوبی روشن می‌شود و همه چیز آشکار خواهد شد، به دلیل حدیث امامت جبریل. و وقت جواز آن تا طلوع خورشید ادامه دارد. چون پیامبر  گفت: 

«مَنْ أَدْرَکَ مِنَ الصُّبْحِ رَکْعَةً قَبْلَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ فَقَدْ أَدْرَکَ الصُّبْحَ». (رواه مسلم). 

«هرکسی پیش از طلوع خورشید بتواند یک رکعت بخواند او نماز صبح را دریافته است». 

و باید دانست که وقت جواز بدون کراهت نماز صبح تا دمیدن سرخی قرص خورشید است پیش از طلوع خورشید و این وقت تا خورشید طلوع می‌کند وقت کراهت آن است، اگر عذری نباشد و خوابیدن پیش از نماز عشاء مکروه و ناپسند است و همچنین سخن گفتن بعد از نماز عشاء مگر اینکه سخن خیر باشد. چون ابو برزه اسلمی  گفت: 

«کانَ یَکْرَهُ النَّوْمَ قَبْلَ صَلاةِ العِشَاءِ وَالحدِیثَ بَعْدَها». (رواه الشیخان). 

«پیامبر  همواره کراهت داشت و بدش می‌آمد از اینکه پیش از نماز عشاء بخوابد و بعد از خواندن نماز عشاء سخن بگوید». 

شرایط وجوب نماز

برای وجوب نماز تحقق شرایط زیر لازم می‌باشد: 

اسلام (مسلمان بودن)، و به حد بلوغ رسیدن، و عقل و تمییز داشتن، و پاک بودن از حیض و نفاس. 

پس بر کسی که کافر اصلی است (نه مرتد) نماز خواندن مطالبه نمی‌شود چون در حال کفر نماز خواندن صحیح نیست، زیرا نماز عبادت و تقرب به خدا است و او اهل آن نیست، و در همه فروع شریعت چنین است. و اما مرتد بدون خلاف، وجوب نماز متوجه او می‌شود چون با مسلمان شدن این وجوب بر او لازم خواهد شد و با مرتد شدن از او ساقط نمی‌شود. 

همانگونه اگر کسی به مالی اقرار کرد که بر ذمه او می‌باشد سپس مرتد شد این اقرار از او ساقط نمی‌شود. و اما کودک و کسی که عقلش زایل شده باشد با بیماری یا آفتی یا چیزی مانند آن، نماز بر آن‌ها واجب نمی‌گردد. چون پیامبر  گفته است: 

«رُفِعَ القَلَمُ عَن ثَلاثٍ: عَنِ النّائِمِ حَتَّی یَستَیْقِظَ وَعَنِ الصَّبِیِّ حَتّی یَحْتَلِمَ وَعَنِ الـمَجْنُونِ حتّی یَعْقِلَ». (أخرجه أبوداود والترمذی قال: حدیث حسن). 

«از سه کس قلم تکلیف برداشته شده است: کسی که به خواب رفته است تا اینکه بیدار گردد، و از کودک تا اینکه به سن احتلام برسد، و از دیوانه تا عاقل گردد و عقلش برگردد». 

هرگاه کودک به حد تمییز و رشد رسید بر ولی او واجب است که او را به نماز خواندن امر کند اگر به سن هفت سالگی رسیده باشد، و چنانچه به سن ده سالگی رسید باید به خاطر ترک نماز او را بزند. چون پیامبر  گفته است: 

«مُرُوا أَوْلَادَکُم بِالصَّلاةِ وَهُمْ أَبْناءُ سَبْعٍ وَاضْرِبُوْهُمْ عَلَیها وَهُمْ أَبْناءُ عَشْرٍ وَفَرِّقُوا بَیْنَهُم فِی الـمَضَاجِعِ». 

«چون فرزندانتان به هفت سالگی رسیدند آنان را به نماز خواندن امر کنید، و چون به ده سالگی رسیدند و نماز نخواندند آنان را بزنید و تنبیه کنید، و در سن ده سالگی اتاق خواب آنان را از هم جداکنید». 

و بر پدران و مادران واجب می‌باشد که احکام طهارت (غسل و وضو) و نماز را به فرزندانشان یاد بدهند. 

واما نماز بر حایض و نفساء در حال حیض و نفاس واجب نیست بلکه حرام است چون پیامبر  گفت: 

«إِذا أَقبَلَتِ الـحَیْضَةُ فَدَعِی الصَّلاةَ..». 

«هرگاه حالت حیض به تو روی آورد پس – تا هنگام پاک شدن – نماز را ترک کن...» 

و نفاس هم حکم حایض را دارد. 

شرایط صحت نماز

باید دانست که نماز شرایط و ارکان و ابعاض (اجزاء) و هیئتی دارد که تحقق آن‌ها برای صحت نماز ضروری و لازم است. فرق بین شرط و رکن این است که شرط از ماهیت و ذات نماز خارج است (و مقدم بر آن است)، مانند طهارت اعضاء اندام‌ها از حدث (بی‌وضویی) و ناپاکی و نجس. و رکن آن است که داخل در خود نماز و ذات نماز است مانند رکوع و سجود.

شرایط صحت نماز پنج چیز است: 

پاکی ازحدث اصغر و اکبر (پاکی از بی‌وضویی و جنابت) چون خداوند می‌فرماید:

﴿إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَکُمۡ﴾ [المائدة: 6].

«هر گاه اراده خواندن نماز کردید چهره‌هایتان را بشویید...».

تا آنجا که می‌گوید: «و اگر جنابت داشتید و جنب بودید غسل جنابت کنید...».

و پیامبر  گفته است:

«لَا یَقْبَلُ اللهُ صَلاةً بِغَیرِ طَهُورٍ». (رواه الجماعة).

«خداوند نماز را بدون پاکی نمی‌پذیرد».

پاکی و پاکیزگی بدن و جامه و لباس و مکان و محل. و اما دلیل پاکی بدن قول خدا است:

﴿وَٱلرُّجۡزَ فَٱهۡجُرۡ ٥﴾ [المدثر: 5] «رجز را ترک کن».

رجس به معنی نا پاکی و نجاست است. ترک آن، آلوده نشدن بدان می‌باشد و چون پیامبر به عایشهک گفت: 

«إذا أَقْبَلَتِ الـحَیضَةَ فَدَعِی الصّلاةَ وَإذا أَدْبَرَتْ فَاغْسِلیِ عَنْکِ الدَّمَ وَصَلّی». (رواه الشیخان).

«هر گاه حیض به تو روی آورد نماز خواندن را ترک کن و هر گاه حیض به تو پشت کرد (تمام شد) خون خود را بشوی (غسل کن) و آنگاه نماز را بخوان».

و اما دلیل پاکی جامه ولباس قول خداوند است که می‌گوید:

﴿وَثِیَابَکَ فَطَهِّرۡ ٤﴾ [المدثر: 4]. «و لباس و جامه‌ات را پاک کن».

در حدیث آمده است که اگر خون حیض جامه را آلوده کرد آن را با آب بشویید. این حدیث صحیح است. و اما پاکی محل نماز خواندن به دلیل قول پیامبر است، که چون یک مرد اعرابی در مسجد ادرار کرد گفت: 

«صُبُّوا عَلَیهِ ذَنُوْباً (دَلواً) مِن ماءٍ». (متفق علیه). «یک سطل آب بر جای آن بریزید».

هر گاه کسی نماز خواند و در بدن یا جامه و لباس یا محل نماز وی نجاستی وجود داشت و او در حال نماز خواندن از آن نجاست و ناپاکی اطلاع نداشت و آن را نمی‌دانست، و اگر به آن علم نداشت بر وی واجب است که بعد از اطلاع، آن نماز را قضا کند چون طهارت بدن و لباس و محل واجب است و با جهل و عدم آگاهی ساقط نمی‌شود همانگونه که طهارت و پاکی از حدث و بی‌وضویی با جهل و ندانستن ساقط نمی‌شود. بعضی گفته‌اند: قضای نماز واجب نیست، و ابن منذر و نووی در شرح مهذب آن را اختیار کرده‌اند.

لیکن اگر شخصی از آن ناپاکی در بدن یا لباس یا محل نماز اطلاع داشت سپس آن را فراموش کرد، بر وی واجب است که آن نماز را قضا کند، چون هنگامی که از نجاست اطلاع داشته است از شستن آن تقصیر و کوتاهی کرده است. 

ستر عورت و پوشیدن آن با لباس پاک حتی در خلوت و تاریکی. عورت عبارت است از اندام‌هایی که پوشیدن آن‌ها در نماز بر مرد و زن واجب است. چون خداوند گفته است:

﴿خُذُواْ زِینَتَکُمۡ عِندَ کُلِّ مَسۡجِدٖ﴾ [الأعراف: 31].

«مَن أَتی عَرّافاً فَسَأَلَهُ عَن شَیْئٍ فَصَدَّقَهُ...» (رواه مسلم).

«هرکس پیش عراف رفت و چیزی را از او پرسید و بدان باور کرد و او را تصدیق نمود...».

روی به قبله نماز خواندن برای کسی که بتواند چنین کاری کند نه برای کسی که در حال شدت خوف است یا مسافری که در سفر مباح می‌باشد و نماز سنت می‌خواند، (در آن دو صورت روی به قبله نماز خواندن شرط نیست) که بعدا بیان می‌شود. دلیل شرط بودن استقبال قبله قول خدا است: ﴿فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَیۡثُ مَا کُنتُمۡ فَوَلُّواْ﴾ [البقرة: 150].

«پس روی خود را (در نماز) به سوی مسجد الحرام بگردان و هر جا که بودید (در نماز) روی خود را سوی مسجد الحرام بگردانید (روی به سوی آن نماز بخوانید)». 

استقبال قبله در غیر نماز واجب نیست پس معلوم است که مقصود از آیه که می‌فرماید: روی به سوی قبله کنید، یعنی در نماز چنین کنید. و چون پیامبر  گفته است: 

«إِذا قُمْتَ إِلَی الصَّلاةِ فَأَسْبِغِ الوُضُوءَ ثُمَّ اسْتَقْبِلِ القِبْلَةَ» (رواه الشیخان). 

«هرگاه اراده نماز خواندن کردی وضوی کامل بگیر سپس روی به سوی قبله نماز را بخوان». 

برای کسانی که در مکه هستند و به خانه کعبه نزدیکند واجب است که درست متوجه خانه کعبه باشند، و برای کسانی که دورند و آن را نمی‌بینند روی به جهت کعبه و قبله نماز خواندن کافی است. کسی که نماز فرض را می‌خواند باید مستقر باشد و در محل ثابتی نمازش را بگزارد، مگر اینکه در کشتی و امثال آن باشد که در آن صورت استقرار شرط نیست چون بیرون رفتن از کشتی سخت یا غیر ممکن است. باید دانست که اگر کسی قادر باشد در جهت یابی قبله یقین حاصل کند، برای او جایز نیست که اجتهاد کند و به ظن خود جهت قبله را تعیین کند، ولی کسی که خود قدرت جهت یابی ندارد اگر کسی را یافت که از روی علم و آگاهی به وی خبر دهد باید به وی اعتماد کند اگر مورد وثوق و اطمینان باشد فرق نمی‌کند که آن فرد مرد یا زن یا عبد باشد. کسی که از جهت قبله خبر می‌دهد گاهی ممکن است به زبان بگوید، و گاهی ممکن است بدان اشاره کند. اگر نمازگزار کسی را نیافت که جهت قبله را به وی بگوید، و می‌توانست اجتهاد و تلاش کند. برای جهت یابی قبله، در آن صورت از روی اجتهاد و ظن خود جهت قبله را تعیین کرده و به سوی آن نماز می‌خواند، و شرط اجتهاد شخصی آنست که آن شخص دلایل جهت یابی قبله را بداند، و اگر نداند باید از مسلمان عادل و عارف به ادله قبله پیروی کند. یکی از دلایل جهت یابی قبله ابزار جدیدی است به نام قبله نما و قطب نما که جهت قبله را معین می‌نماید. 

در دو حالت ترک قبله در نماز جایز است

در دو حالت ترک قبله در نماز جایز است:

در حالت شدت خوف و رویارویی در صفوف جنگ با دشمن که در این حال جنگجویان هرگونه که ممکن باشد نماز خود را می‌خوانند سواره یا پیاده، روی به سوی قبله یا روی به غیر قبله، چون خداوند می‌فرماید:

صلاة (نماز)

کلمه صلاة در زبان عربی به معنی دعای خیر است چون خداوند می‌فرماید:

﴿وَصَلِّ عَلَیۡهِمۡ [التوبة: 103]. «(ای محمد) برای آنان دعای خیر کن».